درتاریکی پارت{8}
۵دقیقه بعد
تق تق...تق تق
کوک:بیا تو
دکتر:چه اتفاقی افتاده؟
کوک:اون بیهوش شده
دکتر میره نزدیکتر و به جای دندونای جونگ کوک نگاه میکنه
دکتر:اوه انگار زیاده روی کردید
کوک:آ..آره
دکتر دوباره به جای دندونای جونگ کوک خیره میشه ولی ایندفعه متوجه میشه جاش داره سیاه میشه
دکتر:خونش خیلی شیرین بود درسته؟
کوک:آره...از کجا فهمیدی؟
دکتر:ایشون کمخونی دارن
کوک:چی؟کمخونی؟
دکتر:بله،واسه همینه که خونش شیرینه و الانم گردنش داره سیاه میشه
کوک:بالاخره به هوش میاد مگه نه؟
دکتر:یه سرم بهش میزنم بعد یه ساعت که تموم شد حالش خوب میشه
.
.
.
.
امروز چنتا پارت میزارم
☁️🖤☁️
تق تق...تق تق
کوک:بیا تو
دکتر:چه اتفاقی افتاده؟
کوک:اون بیهوش شده
دکتر میره نزدیکتر و به جای دندونای جونگ کوک نگاه میکنه
دکتر:اوه انگار زیاده روی کردید
کوک:آ..آره
دکتر دوباره به جای دندونای جونگ کوک خیره میشه ولی ایندفعه متوجه میشه جاش داره سیاه میشه
دکتر:خونش خیلی شیرین بود درسته؟
کوک:آره...از کجا فهمیدی؟
دکتر:ایشون کمخونی دارن
کوک:چی؟کمخونی؟
دکتر:بله،واسه همینه که خونش شیرینه و الانم گردنش داره سیاه میشه
کوک:بالاخره به هوش میاد مگه نه؟
دکتر:یه سرم بهش میزنم بعد یه ساعت که تموم شد حالش خوب میشه
.
.
.
.
امروز چنتا پارت میزارم
☁️🖤☁️
۱۰.۵k
۲۲ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.